خاطرات فرزند دلبندم

این چند روز

1392/11/13 8:12
نویسنده : مامان عرشیا
231 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام دردونه مامان

سلام عرشیای مامان

میدونی که پسر آسمانیه مامانی تو قربونت برم

الان درست ١٣ روزه که من شما رو پیش عزیز جون تنها میذارم و میام سر کار امیدوارم تا حالا به این وضع عادت کرده باشی ولی منکه هنوز عادت نکردم و دلم برات تنگ میشه همش دلم میخاد رئیسو و اداره رو بپیچونم و هر چی زودتر بیام پیش شما ولی خب بعضی روزا هم نمیشه دیگه مجبورم منتظر بشینم تا ساعت کاریم تموم بشه .

هنوز شما نمیتونی چهار دست و پا و یا حتی سینه خیز بری خیلی دلم میخاد هر چی زودتر راه بیافتی ولی خب مثل اینکه این روروئک باعث شده شما نتونی این کارا رو یاد بگیری ولی تو روروئک خوب میتونی خودتو بکشی جلو و قدم برداری.

از غذاهای کمکی که بهت میدم حریره بادوم و آبگوشت ساده هست که عزیز جون زحمتشو میکشن و برات درست میکنن دستشون درد نکنه .

پسرم بزرگ شدی باید حسابی هوای عزیز جون رو داشته باشی خیلی برات زحمت میکشن اینا رو مینویسم تا وقتی بزرگ شدی و وبلاگت رو خوندی بدونی که چقدر عزیز جونت برات زحمت کشیدن و حتی بهتر از من ازت مواظبت کردن .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ساراااا
13 بهمن 92 8:32
سلام خانمي چه جيگر شده هاااااااا ماشالله
سحر (اماندا)
13 بهمن 92 11:17
ایییی جوونم به این عرشیای بانمک که روز به روز تودل برو تر میشه عزیزم حتما برای گل پسری اسفند دود کن
مامان اميرحسن
16 بهمن 92 8:58
الهییییییییییییییییییی بگردم چه عکس خوشجلییییییییییییییی عزیز خاله ما هم دلمون تنگ شده واقعا سخته بازم خداروشکر که مهد کودک نمیری و همین که پیش عزیزجون هستی واقعا نعمته
ساراااا
16 بهمن 92 10:23